امشب صدایی سرد می آید
از سمت گوری که مرا خوانده
هس هس!
نفس هایم!!
ن ف س هایم
ن ف س هااا.
به به دهان گور باز است
در انتظار بلع اندام است
با چشم باز و خسته و خاکی
در انتظار یک نفس هستم
نه!
هس هس !
نفس هایم نمی آیند
مرگ است که چنگ انداخته بر جانم.
آرام می خوابم میان خاک
آرام می میرم در خویش
حالا نفس هایی که می آیند
محض تسلای دل مرده
حالا منم مرده میان خاک
حالا حسابم پاکه پاکه پاک
فرحناز هرندی
درباره این سایت