خسته از دویدن ها
خسته از بیهوده پرسه زدن میان مرزها
خسته از صبوری کردن ها
در سکوت نشسته ام
به تماشای سایه ی وهم آلود خویش
مجهولی جاهلم
با جهانی مملو از جبر
شاعری قاتل
که سربریده سر تمام "ش عر"هایش را
در آغوش گرفته تمام تنهایی خویش را
و حدیث تلخ بغض و حجم مرگ آوری از ندامت را سبک سنگین می کند.
فرحناز هرندی
درباره این سایت